روشنا گاه



میان تیرماه، یک روز گرم خسته و پرعطش داخل اتاق می شوم. لیوان لبریزی که با خود آورده ام محکم گرفته می نشینم. از فرط تشنگی، همه اش را یک سره می نوشم. دست دراز می کنم و آرام بالای تاقچه می گذارم و وقتی مطمئن شدم محکم جا گرفته، آسوده به پشتی لم می دهم.

چشمانم کم کم از تاری آفتاب دیدگی در می آید. کودک همسایه یک گوشه نشسته، روی کف اتاق قطعات دومینو می چیند. با دستان کوچکش یک قطعه را برمی دارد و پشت دیگری می گذارد. دستانش گاهی تکان اضافی می خورند ولی او با احتیاط ادامه می دهد. تازه یاد گرفته که باید این قطعات طوری پشت سر هم چیده شوند که تا وقتی همه شان در جای خود قرار نگرفته اند، هیچ کدام نیفتند. من با دیدن لرزش ها پیشبینی بزرگسالانه ای از افتادن یک قطعه ناموزون و بی نتیجه ماندن تقلای کودک می کنم و آماده گریه او می شوم؛ مثل هر وقت دیگری که با کارهای کودکانه مواجه بوده ام.

 

از صفر شروع کردن به سبک دومینو؟

 

او همچنین ادامه می دهد تا به دیوار می رسد و وقتی می خواهد قطعه بعد را بگذارد به من نگاه می کند. من که متوجه چهره تعجب زده اش شده ام، با لبخند پاسخش می دهم. دوباره به زنجیره قطعاتی که با زحمت چیده نگاه می کند. من که هنوز لحظاتی بیش از نشستنم نگذشته، دست روی زمین فشار داده، نیرویی به رنگ کودک دوستی می یابم و خود را بلند می کنم. وقتی می ایستم و سرم را بالا می گیرم، این بار چهره رو به روی من نقش دیگری دارد، نقش بغض و حسرت!

ادامه مطلب


از کودکی خوب خواندن و خوب نوشتن را دوست داشته ام. کتاب های داستان، آموزشی، علمی و سرگرمی زیاد مطالعه می کردم. کتاب واقعاً یار خوب تنهایی من بود. آنچه از کتاب در می یافتم باعث رشد من می شد، گرچه آن زمان این تاثیر را نمی دانستم. امروز هم این انس ادامه دارد. البته کیفیتش فرق می کند.

زمان کودکی و نوجوانی گذشته و جوانی هم شتابان در حرکت است. اندیشه هایی در ذهن من جای گرفته اند؛ البته نه راکد، که پر جست و خیز. روز به روز هم به جمعشان افزوده می شود. امیدوارم میزبان خوبی برای افکارم باشم. اما خیلی وقت است که فشار مضاعف آنها درون من فعال شده و ترغیبم می کند قلم به دست و صفحه کلید زیر انگشتان گیرم و بخشی از آنچه می دانم، به مخاطبانی دوست دار آگاهی ارائه دهم.

 

نوشتن

 

دانستنی که از آن گفتم حس خوبی است ولی ندانستن هم بد نیست! اگر به دنبالش احساس نیاز به دانستن آید. مجموعه ندانسته ها»ی من خلأیی است که مایلم پر شود ولی یک مجموعه دیگر هست که خالی نیست، محتوی دارد اما به آن شک دارم، به درست بودن یا کافی بودنش. نامش را نیم دانسته ها» می گذارم. بنابراین تصمیم گرفته ام از دو مجموعه بنویسم: دانسته ها و نیم دانسته ها. برنامه این است که بخشی از نیمه دانسته هایم را شما عزیزان پر کنید؛ نظرات شما همان است که من بی صبرانه انتظار میکشم. بخش دیگر می ماند بر عهده مطالعات و تفکرهای آینده.

درباره ندانسته ها مسیر طولانی و پر پیچ و خمی پیش روست. راه انحرافی و راه سنگلاخی زیاد است. در راه مرتب پی چراغ ها می گردم تا مسیر را گم نکنم و بیراهه نروم. جرقه هایی از این سو و آن سو، این شخص و آن اثر هست اما همه مطمئن نیستند. به هر حال امید است برخی از این ندانسته ها که حائز اهمیت اند روزی دانسته شوند و به مهمانان ذهن من بپیوندند. بدیهی است که در این وبلاگ شما از ندانسته ها نمی بینید! اما گاه اثرات ناخوشایندی از جاهای خالی آنها به شکل عبارات نپخته، سخنان ضد و نقیض و متون ناقص در لا به لای مطالب پدیدار می شود که تشخیص آنها و گذشت از من نویسنده، با شما فرهیختگانی است که می خوانید!


اندکی پیش در فضای اینستاگرام، استوری هایی برای بیان چند نکته تغذیه ای مرتبط با ماه رمضان گذاشتم. حالا آنها را اینجا قرار میدهم تا در دسترس باشند.

 

تغذیه ماه رمضان 1

 

تغذیه ماه رمضان 2

 

تغذیه ماه رمضان

 

با کلیک راست روی عکس ها و انتخاب گزینه حاوی view می توانید تصویر را بزرگتر ببینید.


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها